انتقام کور از جوان بی گناه!
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۳۷۱۲۷
با دستگیری مرد 42 ساله تبعه خارجی ، رمزگشایی از معمای جنایی در اطراف روستای پرکندآباد مشهد آغاز و مشخص شد جوان بی گناه قربانی انتقام کور شده است.
به گزارش خراسان، هفدهم مرداد گذشته پسر بچهای که درون یک چهار دیواری مخروبه در اطراف روستای پرکندآباد مشهد مشغول بازی بود، ناگهان با قسمتی از دست یک انسان روبه رو شد که از زیر خاک های کنج چهار دیواری بیرون آمده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دقایقی بعد امدادگران آتش نشانی جسد جوان 20 ساله ای را از زیر خاک ها بیرون کشیدند که بخشی از اندام وی توسط حیوانات وحشی خورده شده بود؛ اما هویت جسد شناسایی نشد. حدود2هفته بعد از گزارش وقوع این جنایت در روزنامه خراسان،خانواده ای اهل افغانستان که در ساری سکونت داشتند وارد مشهد شدند و تی شرت مارک دار و دیگر مشخصات جسد را در حالی شناسایی کردند که مدعی بودند فرزند20ساله آن ها از اوایل مرداد دیگر به تلفن هایش پاسخ نداده است.
با این سرنخ مهم، تلاش کارآگاهان با دستورات ویژه قاضی «محمود عارفی راد» برای ریشه یابی این جنایت هولناک و دستگیری عامل یا عاملان قتل جوان20 ساله تبعه خارجی وارد مرحله جدیدی شد و دامنه تحقیقات میدانی در حالی به بولوار توس کشید که بررسی های تخصصی نشان داد «حکمت-م» (مقتول) که به طور غیرمجاز در ایران زندگی می کرد، در روزهای آغازین مرداد به طرف انتهای توس 75 حرکت کرده است.
از سوی دیگر بازبینی دوربین های ترافیکی و مداربسته ، تصویری از یک دستگاه پراید را آشکار کرد که در همان محدوده تردد کرده بود. وقتی مشخص شد راننده پراید در یکی از تاکسی های اینترنتی فعالیت دارد، زوایای دیگری از این معمای جنایی مورد واکاوی قرار گرفت. راننده جوان که به پلیس آگاهی احضار شده بود از 2 مسافر تبعه خارجی نام برد که همان شب یکی از آنان را از سه راه دانش(بولوارتوس) و دیگری را در مسیر شهرسنگ سوار کرده است. ساعتی بعد با اطلاعاتی که کارآگاهان از هویت 2مسافر وی به دست آوردند،تلاش گسترده ای را برای دستگیری آنان آغاز کردند تا این که «رحیم-ح» مرد 42 ساله تبعه خارجی شناسایی شد و در یک عملیات ضربتی به دام افتاد اما بررسی های بیشتر بیانگر آن بود که مرد 37 ساله همراه وی به نقطه نامعلومی گریخته است.
درهمین حال متهم 42 ساله به شعبه ویژه جنایی هدایت شد و به سوالات تخصصی قاضی عارفی راد پاسخ داد. او که در ابتدا خود را بی خبر از ماجرای یک جنایت در مشهد نشان می داد، وقتی تصاویر خود را در دوربین های مداربسته دید و با دیگر اسناد انکارناپذیر روبه رو شد، به ناچار لب به اعتراف گشود و به قاضی ویژه قتل عمد مشهد گفت: مدتی قبل شوهر خواهرم که «ناصر» نام دارد، نزد من آمد و گفت: چند ماه قبل وقتی به افغانستان رفته بودم همسرم رازی را که از ۱۵ سال قبل در دل داشت، برایم بازگو کرد و گفت که مردی به نام «م» در آن زمان برایش مزاحمت ایجاد کرده است و آن مرد اکنون در ایران زندگی میکند!
شوهر خواهرم ادامه داد: حالا میخواهم از «م» انتقام بگیرم و او را به قتل برسانم و تو باید با من همکاری کنی وگرنه من خواهر تو را طلاق میدهم!
متهم این پرونده جنایی افزود: شوهر خواهرم از ناحیه دست دچار معلولیت است به همین خاطر هم من قبول کردم و با یکدیگر از ابتدای سال به تهران رفتیم تا «م» را پیدا کنیم و او را بکشیم! ولی جست وجوهای ما بیفایده بود تا این که به مشهد آمدیم و به طور غیرقانونی مشغول کار شدیم. چند ماه بعد اطلاعاتی از پسر جوان «م» به دست آوردیم که در مشهد کار میکرد اما او ما را نمیشناخت و بالاخره موفق شدیم او را شناسایی کنیم و به بهانه تخلیه سنگ به منطقه پرکندآباد بکشانیم.
وقتی او برای تخلیه واهی سنگ از کامیون به چهاردیواری در نزدیکی روستای پرکندآباد رسید، دستانش را با طناب بستیم و من با آجر و میلگرد ضرباتی به سرش زدم. زمانی که جان داد جسدش را در گوشه همان چهار دیواری دفن کردیم و به محل کارمان بازگشتیم تا این که دستگیر شدم.
«رحیم -ح» پس از آن که چگونگی وقوع جنایت را در حضور قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب تشریح کرد با دستور قضایی روانه زندان شد و تحقیقات کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی برای دستگیری متهم فراری این پرونده جنایی ادامه یافت.
منبع: تابناک
کلیدواژه: آلودگی هوا فساد چای دبش اکبر رحیمی شب یلدا حمید نوری انتقام جوان بی گناه آلودگی هوا فساد چای دبش اکبر رحیمی شب یلدا حمید نوری تبعه خارجی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۳۷۱۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق بهخاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.
به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
منبع: روزنامه ایران